های گایز🍀 اومدیم با پارت دوم رمان عشق دریک نگاه امیدوارم لذت ببرید💄 لایک و کامنت یادتون نره بریم که شروع کنیم 💌
آلیا: اون آدرین اگرست مدلینگ معروف
مرینت :پسر گابریل اگرست
آلیا: اره
وقتی مرینت از کافه برون اومد ☕باورش نمیشد و تو فکر بود که به خانه رسید رفت داخل خانه تا چیزی درست کنه ولی حال نداشت غذا درست کنه برای همین رفت و زنگ زد پیتزا فروشی بعد باسش آوردن وقتی خورد🌯 رفت تو اتاق بخوابه
فردا صبح
مرینت صدای زنگ ساعت و میشنیو ولی حال نداشت بلنده شه 🕖آروم بلند شد و لباس های پوشید که بره دبیرستان 👗
داخل دبیرستان 🏫
زنگ شیمی🥽🧪
روی یکی از صندلی ها که جای مرینت بود بچه های کلاس قبلی آدامس چسبیده بودن🍬 وچون اون روز نینو نیامده بود مرینت رفت بغل آدرین نشسته بود و سرخ سرخ شده بود😊 وقتی کلاس تموم شد
موقع رفتن به خونه بارون شدیدی گرفته بود 🌧️
مرینت نمیدونی چی کار کنه که.........
لایک و کامنت یادتون نره